مرشد و مارگاریتا : میخاییل بولگاکاف

خلاصه

در قلب مسکو، میان کوچه‌های سنگ‌فرش و ساختمان‌های پرهیاهو، هرچیزی ممکن است رخ دهد — حتی دیدار با شیطان. مرشد و مارگاریتا شاهکاری است از میخائیل بولگاکاف که مرز میان واقعیت و خیال، عشق و جنون، سیاست و آزادی را در هم می‌شکند. این رمان، هم داستانی عاشقانه است و هم تراژدی اخلاقی و فلسفی، که در آن روح انسان در برابر قدرت، فساد و ترس قرار می‌گیرد.

در مرکز روایت، عشق مرشد، نویسنده‌ای سرخورده و سانسورشده، و مارگاریتا، زنی جسور و وفادار، قرار دارد. آنها با ایمان به یکدیگر، آماده‌اند تا با خطر و جادو روبه‌رو شوند؛ و در همان حال، ولاند — شیطان خردمند و بازیگوش — به مسکو می‌آید تا آشوب و حقیقت را با هم بیامیزد. بولگاکاف در هر صفحه، طنز و تراژدی را در هم می‌تند و جهانی می‌آفریند که هم خنده‌آور است و هم وحشتناک، هم شاعرانه و هم فلسفی.

زبان رمان سرشار از موسیقی و تصویر است؛ نثری که خواننده را از خیابان‌های سنترال مسکو به کاخ جادویی ولاند می‌برد، جایی که قوانین معمول جهان دیگر معتبر نیستند. مرشد و مارگاریتا نه تنها داستانی از عشق و فریب، بلکه آیینه‌ای است از جامعه‌ای گرفتار سانسور، ترس و قدرت بی‌رحم؛ تصویری از انسان و اختیارش، در میان تاریکی و نور.

این اثر، شاهکار ادبی قرن بیستم است که هم نقدی هوشمندانه بر جامعه و سیاست دارد و هم داستانی جاودانه درباره‌ی عشق، وفاداری و ایمان به حقیقت انسان.

اگر به دنبال رمانی هستید که در عین سرگرمی، ذهن و روح شما را به چالش بکشد، و جهانی پر از جادو، طنز و فلسفه را پیش چشم شما بگستراند، مرشد و مارگاریتا بهترین انتخاب است — سفری شگفت‌انگیز در میان واقعیت و خیال.